کد مطلب:369559 سه شنبه 26 بهمن 1395 آمار بازدید:287

نیایش چهل و نهم [1]
 (2) ای خدای من، تو مرا هدایت کردی و من به لهو و غفلت روی آوردم.

پندم دادی و من سخت دلی نمودم. نعمتهای نیکویم دادی و من نافرمانی کردم. آنگاه آنچه مرا از آن منع کرده بودی به من شناسانیدی و من شناختم و آمرزش طلبیدم و تو گناه من بخشیدی. زان سپس من بار دیگر به گناه بازگشتم و تو اغماض کردی. پس حمد باد تو را ای خداوند من.

(3) خود را در وادیهای هلاکت در افکندم و به دره‌های تلف در آمدم و در آن احوال، با سطوت و قهر تو، با عذابها و عقوبتهای تو رویاروی شدم.

(4) بار خدایا، رهتوشه من برای رسیدن به تو، اعتقاد من به یکتایی توست و دستاویز من اینکه هیچ چیز در خدایی با تو شریک نساخته‌ام و کسی را جز تو به خدایی نگرفته‌ام و اینک خود در تو گریخته‌ام، زیرا خطاکاران را جز تو فرارگاهی نیست و برای پناهنده‌ای که بهره خویش تباه کرده است جز تو پناهگاهی نیست.

(5) بار خدایا، چه بسا دشمنی که شمشیر عداوت آخت و بر من تاخت و برای کشتن من خنجر خویش تیز کرد و با دم برنده آن آهنگ جان من نمود و زهر کشنده به آب من بیامیخت و خدنگ جان شکار خویش در کمان نهاد و مرا نشانه گرفت و چون پاسبانان همواره بیدار، دیده از من بر نمی‌گرفت و در دل داشت که مرا گزندی سخت رساند و شرنگ کینه خویش به کامم ریزد. آنگاه ای خداوند من، دیدی که چسان از تحمل

______________________________

[1] دعای آن حضرت است در دور ساختن مکر دشمنان و بازگرداندن قهر ایشان.

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:353

رنجها ناتوانم و چسان از انتقام کسی که با منش آهنگ قتال است عاجزم و در میان آن همه دشمنان چسان تنهایم و دشمن چسان در کمین نشسته تا از طریقی که اندیشه مرا بدان راه نیست گرفتار گرداند.

(1) بار خدایا، در چنین حالتی تو به یاریم آغاز کردی و به نیروی خود پشت مرا محکم ساختی و شمشیر قهرش را کند نمودی و با آن همه یاران که او را بودند تنهایش گذاشتی و مرا بر او غلبه دادی و آن تیر که به قصد هلاک من در کمان نهاده بود بر او باز گردانیدی. پس بی آنکه آتش خشمش فرو نشسته باشد یا عطش انتقامش تسکین یافته باشد، هزیمتش دادی و او از سر خشم سر انگشتان خویش می‌گزید و می‌گریخت، بی‌آنکه یارانش وعده‌هایی را که داده بودند به جای آرند.

(2) ای خداوند من، چه بسا دشمن ستمگر که با مکاید خویش مرا بیازرد و دامهای خود بر سر راه من تعبیه کرد و مرا زیر نظر خود گرفت و چونان درنده‌ای که در کمین شکار گریخته خود بنشیند در کمین من نشست تا مگر فرصت حمله‌اش به دست افتد و در همان حال که با گشاده رویی چاپلوسی می‌کرد با نگاه خشم آلودش در من.

می‌نگریست.

(3) ای خداوند که متبارک و متعالی هستی، چون خبث باطنش و قبح نهانش را دیدی، او را در همان گودال که برای در دام افکندن من کنده بود به سر در انداختی و در عمق گودالش سرنگون ساختی و او پس از آن همه سرکشی، ذلیل و سرکوفته گردید و در همان دامی گرفتار آمد که مرا گرفتار آن می‌خواست. اگر نه رحمت تو بود، نزدیک بود که هر چه او را بر سر آمد مرا بر سر آید.

(4) ای خدای من، بسا حسود مردی که بر نعمت من رشک برد و غصه راه گلویش بگرفت و خشم چون استخوانی حلقومش بیازرد و با نیش زبان خود مرا آزار داد و به هر عیب که در خود داشت مرا تهمت بر نهاد و

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:354

آبروی مرا آماج تیرهای بهتان خود ساخت و صفاتی را که خود بدان موصوف بود بر من بست و به کید و نیرنگ خویش مرا خشمگین ساخت و با حربه مکر خود بر من حمله کرد.

(1) پس ای پروردگار من، تو را ندا دادم و به درگاه تو استغاثه کردم.

امیدم چنان بود که دعای مرا به زودی اجابت کنی و نیک می‌دانستم که آن کس که در سایه امن تو پناه جوید هرگز ستم نبیند و آن که به پناهگاه نصرت تو در آید از کس نهراسد. پس تو مرا به قدرت خویش از آسیب او نگه داشتی.

(2) ای خداوند، چه بسیار ابرهای بلا که بر سر من خیمه زده بود و تو آنها را پراکنده ساختی و چه بسا ابرهای آبستن از نعمت خود بر سر من فرستادی تا بر من ببارند و چه بسا جویباران رحمت که برای سیراب کردن من جاری کردی و چه بسا جامه‌های عافیت که بر تن من پوشیدی و چه بسا چشمان حوادث را که بر دوختی و چه بسا حجابهای غم و اندوه که به یک سو زدی و حسن ظن مرا صورت حقیقت دادی. چه بسا به جای فقر و نیازمندی، توانگری و بی‌نیازی بخشیدی. چه بسا به سر در افتاده بودم و تو مرا بر پای داشتی و چه بسا مسکنت و بیچارگی که به یکبارگی از میان برداشتی.

(3) بار خدایا، همه این‌ها انعام و احسان تو بود و حال آنکه من همچنان در نافرمانی تو غوطه‌ور بودم، ولی نه بدکرداریهای من تو را از احسان خویش بازداشت و نه احسان و تفضل تو مرا از ارتکاب اعمالی که تو را به خشم آورد. آری، تو هر چه کنی کس را یارای بازخواست تو نیست.

(4) ای خداوند، از تو خواسته شد، عطا کردی. بی‌درخواست، دهش آغاز کردی. چون خواستار فضل و احسانت شدند، در بخشش سخاوت ورزیدی. زیرا ای مولای من، جز احسان و تفضّل و نیکی و انعام را بر خود نپسندیدی و من جز ارتکاب محرمات و تجاوز از حدود تو

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:355

و غفلت از هشدارهای تو به جای نیاوردم. پس حمد باد تو را ای خداوند من، که تو آن مقتدری هستی که مغلوب نمی‌گردی و بنده‌ات را مهلت می‌دهی و در کیفر او شتاب نمی‌کنی.

(1) بار خدایا، در اینجا کسی ایستاده که به فراوانی نعمتت اعتراف می‌کند ولی نعمتهای تو را با خطا و تقصیر خود پاسخ می‌گوید. جای کسی است که خود به تباهی خود گواهی می‌دهد.

(2) ای خداوند من، به تو تقرب می‌جویم به مقام رفیع محمد و طریقت درخشان علی و به وسیله آن دو به تو روی می‌آورم که مرا از شرّ آنچه از آن به تو پناه آورده‌ام پناه دهی، که بر آوردن این نیاز با وجود توانگریت تو را به تنگنا نیفکند و با وجود قدرتت به رنج نیندازد، که تو بر هر کاری توانایی.

(3) ای خداوند من، به من ارزانی دار رحمت و دوام توفیق خود را تا آن را چون نردبامی گیرم و به مقام خشنودیت عروج کنم و از عذاب تو ایمنی گزینم. یا ارحم الراحمین.

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:358

(1)